نويسنده: ابوالفضل شکوري




 

مسأله نفاق نيز از جمله مسائلي است که نظام اسلامي در سياست و زندگي داخلي خود با آن روبروست و معلوم شدن شيوه برخورد با پديده زشت نفاق و منافقان يکي از حياتي ترين مسائل سياست داخلي در اسلام است و ما براي تسهيل بيان مطلب آن را تحت عناوين زير به طور جداگانه مورد بحث و بررسي قرار مي دهيم.

الف) نفاق پديده ي پيچيده ي جوامع بشري

انسان با مطالعه ي تاريخ امم و ملل عالم و پيامبران پيشين به اين حقيقت مي رسد که جوامع ابتدايي از آفت جامعه سوز نفاق و سياست ضد انساني منافقان کمتر آسيب مي ديده اند. در برابر يک دين و ايدئولوژي، براي افراد جامعه سه حالت متصور مي باشد:
1) ايمان
2) کفر و انکار صريح آن دعوت
3) نفاق و دورويي ( تظاهر به تسليم و ايمان نمودن کفار )
اين حالت سوم در جوامع ابتدايي کمتر بوده است. در برابر دعوت حضرت نوح، هود، ابراهيم و... ملأ و مترفين کفر صريح مي ورزيدند و سياست پيچيده و ضد انساني نفاق را در پيش نمي گرفتند لذا حل مسأله ساده تر بود؛ اما هر چه در تاريخ بشر گام به گام انبيا و فرستادگان الهي پيش مي آييم، رشد و تظاهر نفاق را به عنوان تاکتيک پيچيده ي شرک و کفر بيشتر مشاهده مي کنيم.
وجود جريان « سامري » در درون نهضت الهي حضرت موسي عليه السلام نمونه ي اين حقيقت است. آيا سامري يک منافق نبود ؟ قارون چطور ؟ قارون ثروتمند معروف ابتدا با نهضت موسي و از اقاريب و خويشاوندان او بود. اما آن جا که مسأله صدقات و زکات و پرداخت سهم محرومان و فقرا پيش آمد عليه نهضت موسي توطئه و موضع گيري نمود. آري، قارون يک منافق بود و در پي تأمين منافع پست مادي خويش.
بعد از موسي، حضرت عيسي عليه السلام را مي بينيم که توسط يکي از حواريون و شاگردان ويژه ي خود « يهودا » لو داده مي شود. آيا يهودا يک منافق نفوذي نبود ؟ چرا خيانت کرد و امپراتوري روم را بر عيسي مسيح ترجيح داد ؟
بعد از عيسي، تاريخ نهضت و حرکت آخرين پيامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله صل الله عليه و آله را ورق مي زنيم و مي بينيم اين بار رشد سرطاني نفاق بيش از هر بيماري ديگر مطرح مي باشد و پيامبر اسلام با آن درگير مي شود.
بعد از رحلت خاتم پيامبران، دوره ي امامت و خلافت علي بن ابي طالب عليه السلام را در نظر بگيريد که پديده ي نفاق بيش از دوران پيامبر خود را بروز داده و در صحنه ي سياست و توطئه آفريني وارد شده است و شايد تنها مسأله روز در درون امت اسلامي و تنها عامل عليه جريان اصيل و حق امامت است.
چرا پيامبر اسلام شکست نخورد، اما حکومت علي عليه السلام بيش از پنج سال دوام نياورد، آن هم سراسر با جنگ و قتال گذشت ؟ چون پيامبر با کفار روبه رو بود چهره هاي آنان بي پرده و بي نقاب بود و علي با کفار متظاهر به اسلام ( منافق ) روبه رو بود که پرده و نقاب مسلماني بر چهره داشتند و آن پرده و نقاب را مي توانستند هر روز به رنگي در بياورند.
اين است عامل شکست علي عليه السلام و رمز پيروزي پيامبر.
بنابراين، نتيجه مي گيريم که نفاق پديده سياسي بسيار مذموم و زشت پيچيده اي است که به موازات حرکت تاريخ به عنوان تاکتيک ضد توحيد کفار تورم پيدا کرده و براي خود جا باز نموده است و براي همين است که قرآن و اسلام بيش از هر جريان سياسي ديگري به رد و افشاي چهره ي کريه نفاق و منافقان پرداخته است.
اول سوره بقره با توصيف مؤمنان، کفار و منافقان شروع مي شود. چهار آيه راجع به مؤمنان دو آيه درباره ي کفار اما شانزده آيه راجع به منافقان و کيد و شيطنت و گمراهي آنان سخن مي گويد.
و در سوره هاي ديگر نيز خداوند به هر مناسبتي خطر نفاق را تذکر مي دهد و از همه مهم تر يک سوره را به نام منافقين اختصاص داده و اوصاف و خصائل زشت آنان را افشا مي سازد.
همه ي اين ها نشان دهنده ي خطر سياسي اين جريان منحرف و بي مبنا و بي مسلک و مخرب مي باشد و لذا جوامع اسلامي هميشه با اين مسأله درگيري داشته و خواهند داشت. فتنه ي آنان خطرناک تر از حمله کفار است.

ب) شيوه ي مقابله اسلام با منافقان

اسلام در رابطه با منافقان و جريان نفاق يک سياست واقع بينانه دارد و آن خود تشکيل يافته از دو جزءِ : مقابله سياسي و مقابله نظامي است.
اما مقابله ي سياسي همان طوري است که گفته شد بسيار آگاهانه و منطقي است و داراي چند وجه مي باشد. نخست، بُعد افشاگري چهره ي کريه منافقان و بيان صفات و خوي هاي زشت آنان و اين که به هيچ عهد و پيماني وفا نمي کنند.
دوم، مبارزه به صورت قطع رابطه با آنان و بر حذر داشتن مسلمانان از نزديکي به آنان. چنان که در سوره ي منافقين مي فرمايد:
« ... فَاحذَرهُم قاتَلَهُمُ الله ... ؛ (1) بپرهيزيد از آنان که خدا آنان را بکشد ! ... »
روش مقابله ي سياسي به طور منحصر تا زماني تجويز شده که آنان دست به سلاح نبرند و اقدام عملي در برانداختن نظام اسلامي نکنند.
اما در صورتي که آنان روش خود را تغيير داده و به سلاح متوسل شوند و فتنه نمايند، روش اسلام نيز بر پايه ي خشم خدا تغيير مي يابد؛ يعني، شيوه ي مقابله و سرکوب نظامي آنان تجويز مي شود و عده اي از فقها از جمله شيخ جمال الدين مقداد بن عبدالله سيوري معتقدند که اهل بغي و بغات همان منافقين هستند در صورتي که خروج کنند؛ يعني عليه امام عادل مسلمانان قيام مسلحانه نمايند و حکمشان همان حکم اهل البغي مي باشد. تحقيق و تفحص فقهي نيز اين نظر شيخ را تأييد مي کند.
به خصوص تاريخ صدر اسلام در زمان علي عليه السلام که آن ها همان منافقين در جنگ جمل و صفين و نهروان بر ضد علي قيام کردند و يا قيام ها را رهبري نموده و از نا آگاهي و قشري گري برخي از مسلمانان ساده دل سوء استفاده نمودند.
خداوند به پيامبر گرامي اسلام صل الله عليه و آله دستور مي دهد :
« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ؛ (2)
اى پيامبر، با کفار و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گيري کن که جايگاهشان جهنم است و چه بد است. » (3)
نتيجه اي که به طور مستقيم از اين آيه به دست مي آيد وجوب « قتال » يعني جنگ و سرکوبي مسلحانه ي منافقين مانند « کفار » مي باشد؛ يعني همان گونه که با کفار بايد جنگيد، با منافقين نيز بايد جنگيد و بايد بر آنان بسيار سخت گرفت ( وَاغلُظ عَلَيهِم ).

پي‌نوشت‌ها:

1. منافقون (63) آيه ي 4.
2. تحريم (66) آيه ي 9.
3. پيچيدگي فوق العاده و نحوست و ماکياول گرايي پديده ي شوم نفاق در جريانات بعد از وقوع انقلاب شکوهمند اسلامي ايران به وضوح مشاهده شد و نفاق، با اقدام به تخريب و ترور، چهره واقعي خود را نشان داد و در اين ميان بهترين نوابغ و صادق ترين خادمان اين امت و اشخاصي که از ارزنده ترين ذخاير علمي و سياسي اين مرز و بوم بودند با مرگ خونين خود خلأ بزرگي در جامعه ايجاد کردند و خود به لقاء الله شتافتند.

منبع مقاله :
شکوري، ابوالفضل؛ (1377)، فقه سياسي اسلام، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم